پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

پرنیان، نفس مامان و بابا

همین که هستی یه عالم مرسی

1393/3/28 13:39
نویسنده : مامانی
1,207 بازدید
اشتراک گذاری

گنجشککم...بعد از بارها تلاش ناکام برای اپ کردن وبلاگت با موبایل الان بعد از مدتها نشستم پای کامپیوتر و دارم برات مینویسم.

جوجه یک سال و 8 روزه من...

به همین زودی یکسال گذشت.انگار همین دیروز بود که تو اتاق عمل صدای گریه ت پیچید و دکتر یه جوجه خیس خوشگل نشونم داد.یه بمب هسته ای یک وجبی! که زندگی ما رو دگرگون کرد. اوایل سخت بود...اداپته شدن دو تا ادم بی تجربه با یه جوجو واقعا سخته ولی هزار برابر سختیش شیرینی داره.انقدر که بعضا دوباره و سه باره و حتی بیشتر تکرار میکنن این تجربه رو!

جوجه م بودن با تو تجربه غیر قابل وصفیه. اغراق نمیکنم! (بزرگ میشی و منو بیشتر میشناسی و میفهمی اصلا اهل اغراق و تعارف نیستم. )تک تک حرکات تو حسی تو من ایجاد میکنه که شبیه هیچ حس دیگه ای نیست.جوجه شیرین من مگه میشه تورو دید و شیفته ت نشد؟

 

خلاصه که خیلی خوبه که هستی... باید بودن تو باش!

میخواستم پست بذارم و واست ثبت کنم که الان چیکارا میکنی و چقدر بزرگ شدی و... ولی بمونه برا بعد. الان فقط اضافه میکنم : مرسی که اومدی و هستی و ایشالا که همین جوری سلامت و شاد مسیر رشدت رو طی کنی.

برای خودم هم دعا میکنم که بتونم برات اول دوست خوب و بعد مادر خوبی باشم. یادم نره که قرار نیست من تورو بزرگ کنم قراره ما کنار هم بزرگ بشیم. همین جوری که تو این یک سال حضور تو انقدر منو عوض کرده و یه جورایی به خاطر بودنت دارم سعی میکنم خودم رو تربیت کنم و هرجا ایرادی تو خودم میبینم تلاشم رو میکنم که رفعش کنم البته همیشه هم موفق نیستم ولی همین که تلاشم رو میکنم خوبه.تو هم برام دعا کن. دعا کن که خیلی چیزا رو فراموش نکنم! نمیخوام بعد از چند سال به خودم بیام و ببینم تبدیل شدم به مادر کلیشه ای که همه ش بکن نکن میکنه یا ازت بخوام اونی بشی که من دوست دارم. عشق کوچولوی من تو باش...شاد باش...سلامت باش و همونی باش که میخوای خودت باش نه ایده ال من.

اغا چقدر سنگین شد. کنجدم فقط یک سالشه...

پسندها (2)

نظرات (0)